کد مطلب:94588 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 171-درباره خلافت خود












[صفحه 450]

ثنا و سپاس خدائی را سزاست كه آسمانها و افلاك، چیزی را از چشم او نهان و پنهان نمی سازند و از كوچكترین ذرات آنهمه اختران و ستارگان دور و نزدیك، آگاه است

[صفحه 450]

تو ای سعد وقاص كه در دومین شورای عمر حضور داشتی، روی سخنم با توست! گوینده ای به من گفت:- ای پسر ابیطالب می بینم كه در امر خلافت حریصانه می كوشی. خدا گواه است كه در اینكار، شما حریص ترید و چشم طمع به خلافت دوخته اید. حال آنكه از لحاظ نسبت به رسول خدا بسی دورترید و شایسته احراز مقام خلافت نمی باشید. اما من، هم از خاندان رسول خدا هستم، و هم بر امر خلافت، سزاوارتر از هر كس دیگری می باشم. كوششی ندارم مگر برای احقاق حق روای خویش... و شما به ظلم مانع آن می شوید، و هر زمان روی به آن كنم، به حیله مرا وادار می كنید تا چشم از آن بپوشم. آری، هنگامیكه در برابر چشم این حاضران، دلائل و براهین مستدل خود را ارائه دهم- تا آوای حق در گوششان نشیند و از حقیقت آگاه گردند و از خواب جهالت بیدار شوند آن وقت مات و مبهوت، حیران و سرگردان، زبانشان بگیرد و سخن در كامشان بمیرد و دیگر نتوانند پاسخی به من بدهند! پروردگارا، مرا یاری كن تا عدالت را در حق قریش و همه كسانیكه مخالفان دین را كمك می كنند اجرا كنم. مهربانا، دست یاری فقط بسوی تو می آورم. طایفه قریش كه خویشی مرا با رسول خدا نادیده گرفته، و بزرگی و مقام و منزلت مرا به

هیچ انگاشتند و در امر خلافت- كه از آن من بود- علیه من متفق شدند به من عناد ورزیدند و گفتند: آگاه باش كه تو اگر بر امر خلافت استقرار یابی و یا اگر امروز این امر بما اختصاص یابد، هر دو حق است

[صفحه 451]

بخاطر مخالفت با من، همسر خانه نشین رسول خدا را، مانند كنیزكان به هر سو به دنبال خویش می كشند آن دو در حالی كه همسر رسول خدا عایشه را- همچون برده فروشانی كه كنیزان را به هر سو می كشانند- از شهری به شهری میبردند، رو بسوی بصره نهادند. این دو تن، زنان و همسران خویش را در خانه نشانده و در برابرانظار، همسر پیامبر خدا را- كه خانه نشین بود- بیرون آورده، وارد لشگری كردند كه جملگی آنان ابتدا با من بیعت كرده بودند و بعد به مخالفت با من قیام كردند. با این حال، این سپاه بر عامل من و خزانه دار بیت المال مسلمین ( عثمان ابن حنیف) به بصره وارد شدند. گروهی را به ظلم و جور و عده ای را به تزویر و ریا كشتند. به خدا سوگند اگر جز به یك نفر از مسلمانان دست نمی یافتند- كه او را بدون ارتكاب به گناه بكشند- جای هیچ تردید نبود كه كشتن همه آن لشگر بر من روا بود. زیرا، آن سپاه هنگام قتل آن مسلمان، حاضر و ناظر بودند و نهی از كار زشت ننمودند و با بیان و رفتار، مانع این كار ناجوانمردانه نگردیدند. اینك حادثه غم آفرین كشتن یك مسلمان را واگذار، چون ایشان بشمار تمام لشكریانشان مسلمان كشی كرده اند


صفحه 450، 450، 451.